عشق حاضر جواب منp48
- فعال که بیهوشیست! برو لالا کن دخترم میترسم از کمبود خواب جوون مرگ بشی!
- باز من جوونم تو سن و سال تو خوب نیست تا این موقع بیدار بمونی شاید جسمه بکشه ولی اون مخ ، گمون نکنم!
- میری یا بیام؟
کلا بچه پررو نمیشه کاریش کرد! تا اینجاشم فقط برا شما وگرنه باور کنین دارم تلف میشم از خواب!
دستمو اووردم بالا و بلند گفتم:
- ما که رفتیم خاطراتمان بماند!
داشتم میرفتم ولی صدای خنده ی بلند جمنو از پشت شنیدم که زیر لب گفت دیوونه
منم بلند گفتم:
- خودتی!
و به حالت دو در رفتم .
ای سویون ببین دختر مردمو دادی دست این پسر گلابیت خودتم رفتی صفا سیتی منگوله!
میترسم یهو رم کنه بیاد منو بخوره! اه خفه شو آیو بگیر بکپ انقدر زر نزن دگه
درو قفل کردم ... لباس مامان دوزامو پوشیدمو اماده شدم که برم واسه لالا که در وامونده صداش در اومد!
یا پنج تن این دیگه کیه؟ نکنه جمنه خودمونه؟ چه مرگشه نصفه شبی دست از سر کچل ما برنمیداره؟ چی کار کنم؟ باز کنم؟ باز نکنم؟ ...
- کیه؟
صدای خودش بود ...
منم منم مادرتون ... خب باز کن این در واموند رو تا نشکوندم!
- نمیکنم؟ اصلا چرا باید درو باز کنم؟
آیو من عصاب ندارما ... نترس باهات کاری ندارم فقط میخوام باهات حرف بزنم
گلابی رو نگا کنا! دارم بیهوش میشم اونوقت اقا میخواد سفره دلشو واسه من باز کنه!
- بذار واسه یه وقت دیگه ... الآن مخم خوابه طفلی!
خندید ...
- باز میکنی یا بازش کنم؟
ای بابام هی ...
- یه مین وایسا!
سریع لباسامو عوض کردمو در اتاقو باز کردم ...
- چته نصفه شبی؟ دون میخوای؟ اب میخوای؟ کوفت میخوای؟ چه مرگته؟
- حواست باشه چی میگی کوچولو!
- مغزم خوابه حواسمم رفته تعطیلات تو زود تر حرفتو بزن که خودمم دارم میرم اون دنیا!
- چه خوب زود تر برو از دستت خالص شم!
- خیلی پرویی!
- باز من جوونم تو سن و سال تو خوب نیست تا این موقع بیدار بمونی شاید جسمه بکشه ولی اون مخ ، گمون نکنم!
- میری یا بیام؟
کلا بچه پررو نمیشه کاریش کرد! تا اینجاشم فقط برا شما وگرنه باور کنین دارم تلف میشم از خواب!
دستمو اووردم بالا و بلند گفتم:
- ما که رفتیم خاطراتمان بماند!
داشتم میرفتم ولی صدای خنده ی بلند جمنو از پشت شنیدم که زیر لب گفت دیوونه
منم بلند گفتم:
- خودتی!
و به حالت دو در رفتم .
ای سویون ببین دختر مردمو دادی دست این پسر گلابیت خودتم رفتی صفا سیتی منگوله!
میترسم یهو رم کنه بیاد منو بخوره! اه خفه شو آیو بگیر بکپ انقدر زر نزن دگه
درو قفل کردم ... لباس مامان دوزامو پوشیدمو اماده شدم که برم واسه لالا که در وامونده صداش در اومد!
یا پنج تن این دیگه کیه؟ نکنه جمنه خودمونه؟ چه مرگشه نصفه شبی دست از سر کچل ما برنمیداره؟ چی کار کنم؟ باز کنم؟ باز نکنم؟ ...
- کیه؟
صدای خودش بود ...
منم منم مادرتون ... خب باز کن این در واموند رو تا نشکوندم!
- نمیکنم؟ اصلا چرا باید درو باز کنم؟
آیو من عصاب ندارما ... نترس باهات کاری ندارم فقط میخوام باهات حرف بزنم
گلابی رو نگا کنا! دارم بیهوش میشم اونوقت اقا میخواد سفره دلشو واسه من باز کنه!
- بذار واسه یه وقت دیگه ... الآن مخم خوابه طفلی!
خندید ...
- باز میکنی یا بازش کنم؟
ای بابام هی ...
- یه مین وایسا!
سریع لباسامو عوض کردمو در اتاقو باز کردم ...
- چته نصفه شبی؟ دون میخوای؟ اب میخوای؟ کوفت میخوای؟ چه مرگته؟
- حواست باشه چی میگی کوچولو!
- مغزم خوابه حواسمم رفته تعطیلات تو زود تر حرفتو بزن که خودمم دارم میرم اون دنیا!
- چه خوب زود تر برو از دستت خالص شم!
- خیلی پرویی!
- ۲.۳k
- ۲۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط